تجربه های من

من ودوستانم با کمک ها ونظرات شما می توانیم سایتی خوب داشته باشم

تجربه های من

من ودوستانم با کمک ها ونظرات شما می توانیم سایتی خوب داشته باشم

۱۷ مطلب در آبان ۱۳۹۲ ثبت شده است

وارث: معتبرترین کتابها، احادیث و روایات معجزاتی را از سالار شهیدان کربلا منعکس کرده اند تا حجت بر آنانیکه راه انکار را بر واقعه کربلا پیش گرفته اند به یقین تاریخی ترین حادثه عالم خلقت پی ببرند. معجزاتی که حتی در کتاب اهل سنت هم به آن اشاره شده است.


1.
برخورد ستارگان آسمان با یکدیگر

ماه  محرم  یا محرم‌الحرام نخستین ماه تقویم اسلامی (هجری قمری) و به اعتقاد مسلمانان از جملهٔ ماه‌های حرام است. به‌همان‌گونه که پیش از ظهور اسلام، در دوران جاهلیت، جنگ و خونریزی در این ماه‌ها ممنوع بود، محمد نیز همان را تأیید کرد.


حسین بن علی

حسین از همان ابتدا بیعت با یزید را نپذیرفت. یزید نامه‌ای به حاکم مدینه نوشت و به او دستور داد که از حسین برای یزید بیعت بگیرد و اگر حاضر نشد او را به قتل برساند. حسین پسر علی موافق راه و روش حکومت هم عصر خود نبود. بنابراین حاضر به بیعت کردن با یزید نشد و با خانواده خود برای حج از مدینه به مکه رفت.

در این هنگام عده‌ای از مردم کوفه که از مرگ معاویه با خبر شده بودند نامه‌هایی برای حسین نوشتند و از او خواستند تا به عراق و کوفه بیاید. حسین نیز که مسلم بن عقیل را به کوفه فرستاده بود، خود مراسم حج تمتع را به عمره تبدیل کرد و بطرف کوفه حرکت نمود. ابتدا شماری از مردم کوفه با مسلم بن عقیل همراه شدند؛ اما با ورود عبیدالله بن زیاد که از طرف یزید به حکومت کوفه گمارده شده بود و خبر آورده بود که حسین مراسم حج را نیمه کاره گذاشته و قاضی شریح فتوای قتل او را داده‌است و مردم کوفه را تهدید کرده بود مسلم را ترک کنند تا بلکه حسین را از ترک حج و آمدن به کوفه منصرف کرده و مانع بیعت مردم کوفه با وی شوند، مردم کوفه بیعت خود را از حسین پسرعلی پس گرفتند و به مخالفت با حسین پسر علی روی آوردند. او سرانجام در روز دهم محرم سال شصت و یکم هجری قمری (برابر بیست و یکم مهرماه سال ۵۹ خورشیدی) به همراه ۷۲تن از یارانش کشته‌شدند. شیعیان همه سال سالروز کشته شدن حسین را با مراسم مذهبی و عزاداری پاس می‌دارند.

عاشورا، دهمین روز از ماه محرم در گاه‌شماری هجری قمری، روز مقدس مسلمانان است. شهرت این روز نزد شیعیان به دلیل وقایع عاشورای سال ۶۱ هجری قمری است که با گاه‌شماری هجری خورشیدی این روز برابر با سه‌شنبه، ۲۰ مهر ۵۹ خورشیدی است. هرچند براساس گاه‌شماری هجری قمری قراردادی این روز با چهارشنبه، ۲۱ مهر تطبیق داده می‌شود. در این روز حسین بن علی – امام سوم شیعیان – و یاران وی در رویداد کربلا در جنگ با لشکر یزید کشته شدند و مسلمانان در آن سوگواری می‌کنند. در مناطق شیعه نشین مراسم عزاداری برگزار می‎‏‌شود. در تقویم رسمی ایران، افغانستان، عراق، پاکستان و هند این روز تعطیل می‌باشد


عاشورا در لغت به‌معنای «دهمین» است.

سابقهٔ سوگواری و برپایی عزاداری برای حسین بن علی به اولین روزهای بعد از عاشورا، در محرم سال ۶۱ هجری می‌رسد. از علی بن حسین چنین روایت شده‌است:

پس از حادثهٔ عاشورا، هیچ بانویی از بانوان بنی‌هاشم، سرمه نکشید و خضاب ننمود و از خانهٔ هیچ یک از بنی‌هاشم دودی که نشانهٔ پختن غذا باشد، بلند نشد، تا آن‌که، ابن زیاد به هلاکت رسید. ما پس از فاجعهٔ خونین عاشورا پیوسته اشک بر چشم داشته‌ایم.

 

ادبیات عاشورایی

بخش اندکی از قصیدهٔ سیف فرغانی (قرن ششم و متعلق به سرزمین کنونی فرغانه در ازبکستان) در مصیبت حسین و یاران او:

ای قوم، در این عزا بگریید         برکشتهٔ کربلا بگریید

در ماتم او خمش مباشید         یا نوحه کنید، یا بگریید

اشک از پی چیست؟ تا بریزید         چشم از پی چیست؟ تا بگریید

 

همچنین شعر معروف محتشم کاشانی (سدهٔ ۱۰ قمری) در رثای واقعه کربلا که اینگونه آغاز می‌شود:

باز این چه شورش است که در خلق عالم است         باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است؟

باز این چه رستخیز عظیم است؟ کز زمین         بی نفخ صور، خاسته تا عرش اعظم است

این صبح تیره باز دمید از کجا کزو         کار جهان و خلق جهان جمله در هم است

گویا طلوع می‌کند از مغرب آفتاب         کآشوب در تمامی ذرات عالم است

گر خوانمش قیامت دنیا، بعید نیست         این رستخیز عام، که نامش محرم است

 

سوگواری عاشورا مختص مسلمانان نیست. در ایران ارمنی‌ها نیز دستجات عزاداری دارند.

در ترینیداد و توباگو  و جامائیک تمامی گروه‌های قومی و مذهبی در مراسمی که به زبان محلی «هوسِی» خوانده می‌شود شرکت می‌کنند و به سوگواری می‌پردازند.

حـسین جـان کــوفـه نـیـا ....از مـسجـدی کــه عــطــر عــلــی مــی وزد از آن...... از بــی نــمــازی پــدرت حـرف مــی زنـنـد........ نـیـزه فــروش هــای نــظــر تـنـگ چــشـم شــور...... از قـد و قــامـت قــمــرت حـرف مـی زنــنـد.... کــار از بـهـای گـنـدم ری هــم گــذشـتـه است..... از قــیـمـت ســر قـمـرت حــرف مــی زنـنـد...... دیــدم کــه در مــحـلـه خـورجـیـن فــروش هــا .......خــولـی و شـمـر پـشـت سـرت حـرف مـی زنـنـد

............................................................................................

منتظران بگوش باشید...
حسین را منتظرانش کشتند!!!

............................................................................................

نام من سرباز کوی عترت است , دوره آموزشی ام هیئت است . پادگانم چادری شد وصله دار , سر درش عکس علی با ذوالفقار . ارتش حید محل خدمتم , بهر جانبازی پی هر فرصتم . نقش سر دوشی من یا فاطمه ست , قمقمه ام پر ز آب علقمه ست . رنگ پیراهن نه رنگ خاکی است , زینب آن را دوخته پس مشکی است . اسم رمز حمله ام یاس علی

, افسر مافوقم عباس علی (ع) .

.......................................................................................

بر سینه من نوشته بین الحرمین : نصف قلبم با ابالفضل ، نصف دیگر با حسین . . . السلام علی الحسین و علی عباس الحسین

............................................................................................

برادری به تعداد نیست! به وفاداری است.

یوسف یازده برادر داشت و حسین تنها عباس را ..
..............................................................................................
یامک برای ماه محرم , پیامک به مناسبت ماه محرم , پیامک ویژه ماه محرم :
گفتمش نقاش را نقشی بکش از زندگی , با قلم نقش حبابی بر لب دریا کشید . گفتمش تصویری از لیلا و مجنون را بکش , عکس حیدر در کنار حضرت زهرا کشید . گفتمش بر روی کاغذ عشق را تصویر کن , در بیابان بلا تصویری از سقا کشید . گفتمش سختی و درد و آه گشته حاصلم , گریه کرد آهی کشید و زینب کبری کشید .

از داغ حسین اشک نم نم داریم ، در خانه سینه تا ابد غم داریم ، پیراهن و شال مشکی آماده کنید ، چند روز دگر تا به محرم داریم..!

ΔΔΔΔΔΔΔΔΔاس ام اس فرارسیدن محرمΔΔΔΔΔΔΔΔΔ
میان دل ز عشقت لاله باغیست ، بحمدالله که قلبم مست ساقیست ، بساط گریه را آماده سازید ، که 3 شب تا محرم وقت باقیست..!
ΔΔΔΔΔΔΔΔΔاس ام اس فرارسیدن محرمΔΔΔΔΔΔΔΔΔ
محرم آمد .. دلم مست و لبم مست و سرم مست ، بخون ای دل که صبرم رفته از دست ، بخون ای دل محرم اومد از راه ، بخون هاجر تو با عباس بی دست..!
ΔΔΔΔΔΔΔΔΔاس ام اس فرارسیدن محرمΔΔΔΔΔΔΔΔΔ
ما  زین جهان از پی دلدار میرویم ، به شوق دیدار حیدر کرار میرویم ، درب بهشت گر نگشایند به روی ما ، ما بچه ی مسعودیه ایم از روی دیوار میرویم..!
ΔΔΔΔΔΔΔΔΔاس ام اس فرارسیدن محرمΔΔΔΔΔΔΔΔΔ
تمام شد شب عید و نوای غم آید ، که نم نمک غم عالم به روی هم آید ، صدای قافله ی عشق میرسد بر گوش ، که چند شب دگر آقا محرمت آید..!
ΔΔΔΔΔΔΔΔΔاس ام اس فرارسیدن محرمΔΔΔΔΔΔΔΔΔ
کم کم سیاهی علمت دیده می شود ، آثار خیمه های غمت دیده می شود ، افتاده سینه ام به تپشهای انتظار ، از روی تل دل حرمت دیده میشود..!
ΔΔΔΔΔΔΔΔΔاس ام اس فرارسیدن محرمΔΔΔΔΔΔΔΔΔ
ارباب صدای قدمت می آید ، هنگامه ی اوج ماتمت می آید ، ما در تب و تاب غم تو می سوزیم ، 2 شب دیگر محرمت می آید..!
ΔΔΔΔΔΔΔΔΔاس ام اس فرارسیدن محرمΔΔΔΔΔΔΔΔΔ
خواستم شکوه کنم ، به دلم بد آمد ، یادم افتاد کسی هست که خواهد آمد ، حتم دارم کلماتش همه باران هستند ، حرفهایش به دل انگیزی قرآن هستند ، عطر هر گل چو مسیح از نفسش می بارد ، چه شبی می شود آن شب که علم بر دارد..!
ΔΔΔΔΔΔΔΔΔاس ام اس فرارسیدن محرمΔΔΔΔΔΔΔΔΔ
هردم به گوشم می رسد آوای زنگ قافله ، این قافله تا کربلا دیگر ندارد فاصله ، یک زن میان محملی اندر غم و تاب و تب است ، این زن صدایش آشناست ، ای وای بر من زینب است..!
ΔΔΔΔΔΔΔΔΔاس ام اس فرارسیدن محرمΔΔΔΔΔΔΔΔΔ
دیباچه ی عشق و عاشقی باز شود ، دلها همه آماده ی پرواز شود ، با بوی محرم الحرام تو حسین ، ایام عزا و غصه آغاز شود..!

ﺯﻥ ﺑﻪ ﺷﯿﻄﺎﻥ ﮔﻔﺖ : ﺁﯾﺎ ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﺧﯿﺎﻁ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﯽ ؟


ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﯽ ﺑﺮﻭﯼ ﻭﺳﻮﺳﻪ ﺍﺵ ﮐﻨﯽ ﮐﻪ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﺭﺍ


ﻃﻼﻕ ﺩﻫﺪ ؟



چشمتون روز بد نبینه.چند وقت پیش تو بیمارستان بودیم که یه پسر

جوونی رو با عجله آوردن تو اورژانس.


از یکی از همراهاش پرسیدم که چش شده بود؟اونم گفتش که آقا این

جوون عاشق یه دختری شده بود و خیلی اینو میخواست.

دختره هم اینو خیلی میخواست و قرار بود با هم ازدواج کنن.

حتی قرار مدار عروسیشونم گذاشته بودن.


که یهو دختره زد زیر همه چیو با یه پسر دیگه ای گذاشت رفت.این

بیچاره هم تا اینو شنید حالش اصلا یه جور دیگه ای شد.

پا شد رفت ۱۰۰ccبه خودش بنزین تزریق کرد و حالو روزش شد این….

آقا بگذریم پسره که تو اغما بود بعده دو هفته به هوش اومد.ما هم تو

بیمارستان بودیم که یه دختر جوونی اومد با یه دسته گل رفت تو اتاق

پسره واسه ملاقات.


پسره تا چشاشو باز کرد دید بله همون خانومیه که اینو قال گذاشته و

رفته .خلاصه آقا پسره که خون جلوی چشاشو گرفته بود دستشو

انداخت و یه چاقویی که واسه باز کردن در کمپوت بغل دستش بود رو

برداشت و سرم هارم از روی دستش کند و افتاد دنبال دختره.

دختره هم که خیلی ترسیده بود با یه جیغ وحشتناک از اتاق زد بیرون و

پشت سرش هم پسره با یه چاقویی تو دستش….

پسره دختره رو دنبال کرد تارسید به ته سالن بیمارستان.وقتی که دید

هیچ راه فراری نداره تسلیم شد و خودشو به دیوار سالن تکیه داد و در

حالی که به شدت گریه میکرد با حالت التماس به پای پسره افتاده بود

که یهو پسره چاقو رو برد بالا تا بکوبه به قلب دختره…..

بازم چشمتون روز بد نبینه….

پسره چون فقط ۱۰۰ccبه خودش بنزین زده بود یهو بنزین تموم کرد و افتاد

رو زمین……!!!!..نیشخندقهقهه

روزگاری در اولیـن صبح عروسی ، زن و شوهـری توافق می‌کنند که در را بر روی هیچـکس باز نکنـند .

در همیـن زمان ، پدر و مادرِ پسـر ، زنگِ درِ خانه را به صدا درآوردند . زن و شوهر نگاهی به همدیگـر

انداختند اما چون از قبل توافـق کرده بودند ، هیچکدام در را باز نکـردند.

ساعتی بعد زنـگ خانه دوباره به صدا در‌آمد و این بار ، پدر و مادرِ دختـر پشتِ در بودند.


زن و شوهر نگاهـی به همدیگـر انداختـند .

اشک در چشمانِ زن جمع شده بود و گفـت : نمیـتوانم ببیـنم که پدر و مادرم پشتِ در باشند و در

را به رویشان باز

نکنـم . شوهر مخالفـتی نکرد و در را به رویشان باز کرد .

سالـــها گذشت ... خداونـد به آنها چهار فرزندِ پسر اعطا کرد . سالِ بعد پنجمـین فرزندشان

دختر بود .

پدرِ خانـواده برای تولدِ این فرزند ، بسیار شادی کرد و چند گوسفـند را سر برید و مهمانیِ

مفصلی به راه انداخت .

مردم متعـجبانه از او پرسیدند : علتِ اینـــهمه شادی و مهمانی دادن چیست ؟ همه این شادی و

مهمـانی را برای

تولدِ پسرهایـشان به راه می‌اندازنـد ...


مـرد به سادگی پاسخ داد ؛ " چـــون این همـــان کسی است که در را به روی من باز خواهد

کـــرد "فرشته

روزی زنی نزد دکتر روانپزشک معروفی رفت و به او گفت که

همسرش نسبت به او و فرزندانش بی تفاوت شده است و او

می ترسد که نکند مرد زندگی اش دلش را به کس دیگری

سپرده باشد . دکتر از زن پرسید : ” آیا مرد نگران سلامتی او و

بچه هایش هست و برایشان غذا و مسکن و امکانات رفاهی را

فراهم می کند ؟! “

 05200000پـــــــــــــــرواز را دوســــت دارم 05200000


 05200000وقتـــــے از ارتفاعــــات لبانــــــت 05200000


 05200000به عمــــق آغوشـــت سقـــوط میکنــــم 05200000


 05200000چـــه سقــــوط دلنشینــــے 05200000


 05200000راستــــے 05200000


 05200000میدانستــــے پــــــــــــــرواز  05200000

 

 05200000را تـــو یـــادم دادے 05200000

فونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا ساز

پر میکشم از پنجره ی خواب تو تا تو

 هر شب من و دیدار،در این پنجره با تو

 از خستگی روز همین خواب پر از راز

 کافیست مرا،ای همه خواسته ها تو

 دیشب من و تو بسته ی این خاک نبودیم

 من یکسره آتش،همه ذرات هوا تو

 پژواک خودم بودم و خود را نشنیدم

 ای هرچه صدا،هرچه صدا،هرچه صدا-تو

 آزادگی و شیفتگی مرز ندارد

 حتی شده ای از خودت آزاد و رها تو

 یا مرگ و یا شعبده بازان سیاست؟

 دیگر نه و هرگز نه،که یا مرگ که یا تو

 وقتی همه جا از غزل من سخنی هست

 یعنی همه جا-تو،همه جا-تو،همه جا-تو

 پاسخ بده ازاین همه مخلوق چرا من؟

 تا شرح دهم،از همه ی خلق چرا تو؟